مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی ای اسـوۀ یـگـانـگـی و ایـسـتـادگـی عرش خـدا ندیـده به پای تواضعت این گونه سـاده با نسب شـاه زادگی گر چه نماز در دل شبهای عـاشقی یک رسـم بوده بین شما خـانوادگی اما حـدیث سـجـدۀ طـولانی ات شده وجه تـمـایـز تو در این اوفـتـادگـی هـمـواره هـمـنـشـیـن تبـار رعـیـتی در منـتهای عزت و اربـاب زادگی در پیش چشم های تو ای همدم سحر من ماندم و خجالت این بی ارادگی ای دست پُـر کـرامت حق بین آستین ادرکـنـی یا امام هـدی زین العـابـدین ریشه دوانده در نگهت رسم دلبری از درک نـاقـص کـلـمـاتـم فـراتری آئـیــنـۀ تـجـلّـی ایــمـان و بـنــدگـی در قامت عبادت و تقوا چه محشری در معـرفت به وادی عـرفـان نیافتم از مـکـتـب صحـیـفۀ تو راه بهتری تو مـعـدن شهامت و ایثـار و غیرتی در هـیـبت و اراده عـلـیّ مصوری لرزیده پایه های شب از خطبه خوانی ات گـفــتـنــد آمــده اســدالله دیــگـری؟ وقتی دعا به دشمن خود یاد می دهی معلوم می شود چـقـدر مثل مـادری بـایـد بـرای تو به روی طـاق یـادهـا قـابـی بـیـاورم پُـر از وَ اِن یـکـادهـا خورشید محو سجدۀ طولانی تو بود در جستجوی رتـبـۀ ایـمـانی تو بود این رسم سفره داری و مهمان نوازیت جاری میان آن رگ ایـرانی تو بود در نیمه های شب دل بی تاب جبرئیل در حـسـرت قـرائت قـرآنـی تو بود سـجـادۀ سـتـاره چـهـل سـال شـاهـدِ چشمان خیس و دیدۀ بارانی تو بود قلب ترک ترک شدۀ کـاسه های آب مبهوت خشکی لب عطشانی تو بود پس کوچه های کوفه و دروازه های شام در حزن گریه ها و پریشانی تو بود هر دم که صحبت غم این مرد می شود سر تا به پای قـافـیه پُـر درد می شـود با ما بـگـو ز تـسـویـۀ بـی مـرام هـا از چـشـم هـرزه و نظـر ازدحـام ها شاید محاسن تو ز خونت خضاب شد آن دم که سنگ خورده ای از پشت بام ها گـویا شبیه شهـر مدینه به کوفـه هم بـا خـنـده داده انـد جـواب ســلام هـا تا نـام فـاطـمـه ز دهـان شما پـریـد گـویـا دوبـاره تـازه شـده انـتـقـام ها نامـردمان کـوفه فـرامـوششان شده از آن سفارشات و از آن احترام ها با تـازیـانـه بر تن اطـفـال می زدند بس وحـشیـانـه پیـش نـگـاه امـام ها (مسلم) به پای غـربت مولا قـیام کن دیگر بس است صحبت خود را تمام کن |